ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پارۀ نخست را اینجا بخوانید.
در ادامه دومین بخش از پژوهش سابینا مارشال دربارۀ پروژههای دیوارنگاری شهری دوربان را خواهیم خواند. در این بخش، مارشال با تکیه بر آرای ادوارد سعید و نظریۀ دیگری بحث خود را پیش میبرد.
برپایۀ آنچه چندلر و کوک و دیگر تحلیلهای انتقادی دربارۀ دیوارنگاریهای شهری بیان میکنند، دیدگاهی شکل میگیرد که دربردارندۀ دو نکتۀ شایستۀ توجه است. نخست اینکه به یاد داشته باشیم چندلر و کوک و بسیاری دیگر از این منتقدان، اعضای دپارتمان هنرهای زیبای آفریقای جنوبیاند، سازمانی که مسئول ایجاد بخشی از دیوارنگاریهای شهری دوربان پیش از شکلگیری و گسترش پروژههای دیوارنگاری حوزهای بود. تکنیکهای نوآورانه دیوارنگاریها در گذشته، بسیار با آنچه امروز در دیوارنگاری حوزهای پیش میرود، متفاوت است. برای نمونه میتوان به نقاشی جان رومز (John Roome) در حوالی هتل رویال اشاره کرد. این گروه از دیوارنگاریها، در سبک و موضوع بسیار با نمونههای بینالمللی، بهویژه نمونههای اروپایی و آمریکایی، همانندی دارد. دیوارنگارههایی که به دست دانشجویان دپارتمانهای هنرهای زیبا در جایگاه بخشی از آموزشهای آنان اجرا میشود، برابر با بسیاری چارچوبهای فنی و هنری پیچیده و پیشرفته پیش میرود؛ یا دست کم، تراز بسیار بالایی از استانداردهای هنری مانند اصول پرسپکتیو، دیگر قوانین عمقنمایی و تکنیکهای پیشرفتۀ هنری را میتوان در آنها بازیافت. این آثار بیشتر در مکانهای مرسوم عرضۀ هنرهای فاخر عمومی پدید آمده باشد و هدف نخستین آنها، آوردن هنر به خیابانهاست، نه قدرتمند ساختن اجتماعات محروم.
دوم اینکه کوک، چندلر و دیگران، استاندارهای آکادمیک هنر غربی را در نظر دارند. این نکته بهویژه از تأکید آنان بر پیشطرحها آشکار میشود، یعنی ایدهای که در باورهای ایتالیایی دورۀ رنسانس ریشه دارد: برتری ایده/ طراح به اجرا/نقش و رنگ. در هنر دیوارنگاری حوزهای، هنرمندان بیشتر بداههکارند، فعالیتی خودجوش ورای آموزش و چارچوبهای دست و پا گیر شکل میگیرد. کوک و چندلر تأکید میکنند یک دیوارنگارۀ خوب، مانند هر اثر هنری در سنت پذیرفتۀ رنسانسی میبایست هارمونی، هماهنگی و زیبایی را بازتاب دهد؛ کیفیاتی زیباییشناسانه که بیشتر در دیوارنگاری حوزهای دیده نمیشود؛ زیرا این هنر اشتراکی پیش میرود و از جهت سبک و اجرا، بدون همانندی است. دیوارنگاری همچنین میبایست پیرو چارچوبهایی پذیرفتهشده و قابل پیشبینی در کمپوزیسیون، فرم، رنگ، پرسپکتیو، الگوسازی و دیگر تکنیکهای هنری باشد. در حالی که دیوارنگاری حوزهای چنین نیست؛ زیرا در بیشتر نمونهها، کار را هنرمندانی آموزشندیده پیش میبرند. در این میان برخی باور دارند گرچه آثار این هنرمندان از سوی محافل آکادمیک پذیرفته نیست، شیوۀ ابتدایی آنها، بهگونهای بیپرده و روشن، اصالت و شیوۀ بیان دیداری را روایت میکند که با دخالت آکادمیکگرایی غربی تباه شده است.
البته گفتنی است امروزه تنها یک شیوۀ هنری نیز در محافل آکادمیک پذیرفته نمیشود. انتظار میرود هنرآموختگان محافل رسمی و دانشگاهی، پس از آشنایی با چارچوبهای شناختۀ هنر، قوانین رئالیستی را به چالش کشند و بیشتر به آبستره و انتزاع و گاه کمی هم به بیانگریهای خامدستانه و پریمیتیویستی نظر داشته باشند. تفاوت این دیدگاه با آنچه در دیوارنگاری حوزهای رخ میدهد در اینجاست که هنرمندان آموزشدیده، پیش از بهرهمندی از شیوههای فرارئالیستی، بیتردید چارچوبهای بیچونوچرای هنر غربی را آموختهاند و آگاهانه، آنها را تا حدودی کنار میزنند که این آگاهی محسوس و دریافتشدنی باشد. چکیده این که زیباییشناسی ویژهای در جهان هنر غرب پذیرفته است که تنها از مسیر آموزش موبهموی چارچوبهای غربی به دست میآید و پس از آن، هر تولید موفق دیگری ممکن میگردد. شایسته و بایسته است نه تنها تمامی هنرمندان ماهر از این چارچوبهای هنری و زیباییشناسی حاصل از آن آگاه گردند؛ بلکه به آن پایبند نیز باشند. اهمیت این زبان دیداری در جایگاه معیاری برای تعیین کیفیت اثر هنری را غربیان با آموزشهای خود به فرهنگهای غیرغربی فرستادهاند؛ چنانچه جایگاه زبان انگلیسی در حوزۀ استعمار چنین است. بهگونهای ساده، همانگونه که زبان انگلیسی در فرآیند استعمارگری در جایگاه رسانۀ ارتباطی، برای تبلیغ، آموزش و بیان فردیت استفاده میشد، شیوۀ ویژهای از بیان بصری و فرمهای خاص هنری نیز در مؤسسات آموزشی هنر، گالریها و دیدگاههای منتقدان تأیید گردید و تلاش شد معیارها و ذائقههایی ویژه پذیرفتنی گردد. استانداردهایی پایهریزی شد تا تولیدات هنری را که خلاف این قالب کلی ساخته میشد، داوری، نقد و سرکوب کند.
دیوارنگاری اغلب با این هنجارهای تعریفشده همخوان نبود. با وجود این، چنان سرزندگی و بیان قوی داشت که ممکن نبود به راحتی آن را نادیده گرفت. دیوارنگاری میتواند در جایگاه عامل واژگونی قدرت آکادمی مسلط غربی و فرمها و توقعات آن مورد توجه باشد. دیوارنگاری میتواند استانداردهای هنری وارداتی و تحمیلی را به چالش کشد و در برابر آنها بایستد. بنابراین تصادفی نیست که نهادهای هنر حرفهای مانند آکادمیها، گالریها، منتقدان هنری و مورخان تاریخ هنر از پرداختن به دیوارنگاری حوزهای خودداری میکنند و در برابر آن بیمیل یا منفعل رفتار مینمایند.
شاید خندهآورترین نکته این باشد که نهادهای هنر حرفهای، آثار هنرمندان خودآموخته را بر کاغذ یا بوم، گرد میآورند و نمایش میدهند و حتی گاه بهگونهای جدی به آنها میپردازند؛ اما اگر همین هنرمندان، آثارشان را بر یکی از دیوارهای شهر اجرا کنند، حتی اگر آن اثر، فردگرایانه و امضاشده باشد، همین نهادها از پرداختن به آن آثار خودداری میورزند. نمونهای از آنچه گفتیم استمبیزو سیبیزی (Sthembiso Sibisi) است، هنرمندی که نقاشیهایش را مجموعۀ دائمی گالری هنری دوربان و گالری هنری تاتم (Tathem Art Gallery) خریده، اما دیوارنگاری گسترده و اجرای حرفهایاش در ایستگاه اوملازی، با آنکه اثری تکنفره است، ناشناس باقی مانده است.
آثاری از Sthembiso Sibisi
نمونۀ دیگر از این دست، جرج راماگاگا (George Ramagaga) است، هنرمندی که آثارش در گالریهای مشهور مانند اولیفانت هاوس شهر بلومفونتن (Olifant House in Bloemfontein) به نمایش درمیآید؛ اما دیوارنگاری ممتازش در یکی از شاهراههای اصلی مرکز شهر بلومفونتن، با بیمهری تمام نادیده انگاشته شده است؛ جالب اینجاست که زبان بصری این دیوارنگاری، درست همانند آثار موزهای اوست.
آثاری از George Ramagaga
پایان فراز دوم
پارۀ سوم را اینجا بخوانید.
بسیار جا لب بود کاش در سرزمین مادری ابیران عزیز دیوار نگارگری باخط نستعلیق با اشعار زیبای حافظ و سعدی و........ باب می شد