دیروز، روز جهانی گردشگری نام داشت و به این مناسبت، تمامی موزهها و گالریهای کشور که زیرنظر ادارۀ میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بود، بازدیدکنندگان را رایگان میپذیرفت. مجموعۀ کاخ موزۀ سعدآباد نیز در هوای دلچسب پاییزی که در آن بوستان، دلچسبتر نیز میشود و ریههای دودزده را جلا میدهد، افراد بسیاری را به سوی خود کشاند و شاید یکی از روزهای پررفتوآمدش را از سر گذراند. در این میان، موزۀ استاد محمود فرشچیان نیز با دری گشاده به هنردوستان خوشامد میگفت؛ اما ....
هنگامی که به فضای بیرونی موزه گام مینهید، نخست گمان میکنید گزینش این بنا با حیاطی دلانگیز و حوضی دلربا، گزینشی از سر ارادتی ویژه بوده است و به قول معروف، گُل بناهای قاجاری مجموعه را برای موزۀ فرشچیان برگزیدهاند. البته این گمان دور از حقیقت نیست؛ اما ورود به فضای داخل، رأی شما را برمیگرداند.
نخست، نورپردازی است که تقریباً بررسی و مشاهدۀ دقیق آثار را ناممکن میسازد. با هر ترفندی که برابر اثر میایستید، چلچراغ مرکزی را در بخشی از اثر میبینید. گاه میتوانید با فاصله گرفتن یا کج ایستادن نسبت به اثر این مشکل را برطرف کنید؛ اما آنگاه دیگر از ریزپردازیهای استادانه چیزی درک نمیکنید. با آنکه برای بیشتر آثار امکان نورپردازی ویژه فراهم شده است؛ تمامی نورافشانهای اطراف اثر خاموش است و تنها نورافشان مرکزی سقف، پرتوافشانی میکند؛
دوم، میدانیم استاد فرشچیان موزهای در آستان قدس مشهد نیز دارد که گویا بسیار کاملتر از موزۀ تهران است و بیشتر آثار ایشان در آنجا نگهداری میشود. اکنون پرسشی پیش میآید: هدف از بازگشایی موزۀ تهران چه بوده است؟
شاید برخی چون خودِ من (البته پیش از بازدید دیروز)، میاندیشند تهران، پایتخت است، هنرمندان بسیاری در آن زندگی میکنند، چندین دانشکده و حتی دانشگاه هنری دارد، کلاسهای آزاد هنری در آن بیش از سایر شهرهاست، گالریدارها و مجموعهداران بسیاری در آن کار میکنند، سفرا و مقامات سایر کشورها در آن آمدوشد دارند و ... پس برای آشنایی، یادگیری، بررسی و ... شایسته است، امکان بازدید آثار نگارگران برجستۀ ایرانی در این شهر نیز فراهم باشد. میگویم یادگیری و هدفم تنها یادگیری دانشجویان و هنرجویان نیست؛ باور دارم گالریدارها نیز برای گرداندن فضای گالریها و نمایش آثار میبایست از موزههای خوب! الهام گیرند. میگویم یادگیری و هدفم مردمی است که در فضای یک موزۀ خوب!، چیدمان، ترتیب، مستند سخن گفتن، دقت به دادهها، نورپردازی و ... را میآموزند و حتی ذوق هنریشان را جلا میدهند؛ یاد میگیرند نه برپایۀ انگارههای ذهنی، که بربنیان دادههای کنار اثر، دربارۀ آن بیندیشند و داوری کنند؛ حتی آن هنگام که اثری بیعنوان است، نام هنرمند، تاریخ اثر و ... دادههایی در اختیارشان میگذارد که اندیشیدن را در فضای دانستهها (و نه گمانها) تمرین میکنند. پس برپایی موزۀ فرشچیان در تهران لازم به نظر میآید. از سوی دیگر، چون دو موزه در کشور به این هنرمند اختصاص یافته است، طبیعی است که همۀ آثار در یک موزه نمیتواند باشد. ازاینرو، گردانندگان موزۀ سعدآباد، برخی آثار استاد را با کیفیتی بسیار درخورتوجه، چاپ و در اندازۀ حقیقی میان آثار اصلی، جایگذاری کردهاند. این تصمیم به ظاهر درست، ایرادهایی چندان عمیق دارد که نمیتوان به سادگی از آن گذشت:
1. در کنار هیچیک از آثار کپی، اشارهای به این موضوع نشده است که بیننده در همان نگاه نخست، اصل بودن یا نبودن اثری را که مینگرد، دریابد. چنانچه پرسشی پیش آید، به شما پاسخ داده خواهد شد وگرنه، مانند بسیاری از بازدیدکنندگان دیروز، آثار اصل پنداشته میشود، جالب اینجاست که سایت موزه نیز دادۀ بیشتر و دقیقتری در اختیار نمینهد؛
2. هنگامی که میان آثار اصل، کپی برخی دیگر را میبینیم، آیا باید گمان کنیم این تصمیم، تأکیدی است بر اینکه موزۀ تهران به دلایل پیشگفته قصد دارد، تمامی آثار را عرضه کند زیرا گمان میرود بینندۀ صاحبنظر به این مکان راحتتر دسترسی دارد تا موزۀ مشهد؟ اگر چنین است، چرا تنها سه اثر، چاپ و آویخته شده است؟ آیا اختلاف آثار تهران و مشهد تنها همین سه اثر است؟
3. هیچ روشن نیست که بر چه اصولی این سه اثر از میان آثار گوناگون موزۀ آستان قدس برگزیده و چاپ شده و در تهران به نمایش درآمده است. چرا دیگر آثار به همین شیوه در این مجموعه جای ندارد؟ برای نمونه، یکی از آثار اخیر با نام معراج که اثری در خور توجه است، تصویری ندارد و این در حالی است که تصویر با کیفیت این اثر در فضای مجازی نیز در دسترس نیست. بنابراین بررسی دقیق برای هنرجویان و هنردوستان ناممکن است مگر اینکه هر بار برای دیدن این اثر به مشهد سفر کنند!
اکنون که صاحبانِ تصمیم، برآن شدهاند تا در تهران نیز موزۀ فرشچیان داشته باشیم به همان دلایل پیشگفته، آیا نمیتوان کپی با کیفیت تمامی آثار مشهد را در تهران نیز به نمایش درآوریم تا راه بررسی و یادگیری هموار شود؟ و اگر چنین شد آیا مقدور است در برچسب هر اثر تأکید کنیم: "اثر اصل نیست" تا بیننده بداند چه میبیند؟
سوم، اما یکی از مهمترین نکاتی که هنگام بازدید از موزۀ فرشچیان در سعدآباد، شما را آزار میدهد، برداشت عجیب از "مسیر بازدید" است. در بسیاری از موزهها، تابلویی را دیدهایم که روی آن نوشته شده است: "مسیر بازدید" و پیکانی نیز این مسیر را روشن میکند. برای نمونه در موزۀ ایران باستان، شما از پیشاتاریخ آغاز میکنید و به انتهای دورۀ ساسانی میرسید؛ یا در بخش موزۀ دورۀ اسلامی همین مجموعه، بازدیدتان را از سدههای نخستین اسلامی (سکهها، سفالها و کاشیها) آغاز میکنید و در مسیر تاریخ به سوی سدههای بعد پیش میروید؛ در موزۀ رضا عباسی، پس از خرید بلیت، به شما میگویند از طبقۀ آخر (تمدن پیش از اسلام) شروع کنید و در هر سالن نیز، بخشهای شیشهای را با شمارهگذاری چنان روشن کردهاند که شما میتوانید با سیر تاریخی تولید آثار پیش روید؛ اما در موزۀ فرشچیان سعدآباد، "مسیر بازدید" جهت حرکت شماست تا از یک سوی بنا وارد و از سوی دیگر خارج شوید!!! گویی قصد این بوده است که بازدیدکنندگان به هم برخورد نکنند و همه به یک سو، بسیار منظم حرکت کنند.1 آثار بدون توجه به تاریخ تولید، برپایۀ نظمی درکناشدنی، کنار هم آویخته شده است. در ورود به سالن اول، شما با یکی از جدیدترین آثار استاد آشنا میشوید؛ در حالیکه چندی بعد از آن، نخستین اثر ( 18 سالگی) او را میبینید. حرکت شما در "مسیر بازدید" هیچ کمکی به درک دگرگونیهای فکری، سبکی، رنگی، تکنیکی و ... نخواهد کرد. در ابتدا دایم بازمیگردید تا مقایسه و نتیجهگیریتان را دربارۀ سیر دگرگونیهای حرفهای هنرمند تکمیل کنید؛ اما پس از چندی، خسته و دلزده، این بررسی را رها و تنها به بازدیدی سَرسَری و گرفتن سلفی با آثار اکتفا میکنید. "مسیر بازدید" به شما میگوید: «بینندۀ عزیز! اگر از این مسیر بروید، حرکت جمعی قشنگتری خواهید داشت؛ و دیگر هیچ!»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. گفتنی است این شیوۀ تعیین "مسیر بازدید" بهویژه در بناهایی با پیچیدگیهای بسیار اهمیت دارد که بیننده را به سوی بخشهای گوناگون بنا راهنمایی میکند و امکان بازدید از تمامی فضاها را فراهم میسازد. در این ساختمانها، درک پلان بنا، بازدید از بخشهای گوناگون، آشنایی با تزیینات معماری داخلی و خارجی و ... اهمیت دارد. روشن است دربارۀ موزۀ فرشچیان، بازدید از ساختمان، هدف اصلی راهنمای مسیر و البته بازدیدکنندگان نیست؛ زیرا بخشهایی از این بنا که پیموده میشود، چند اتاق تودرتوست با معماری بسیار ساده.