ارثنگ (Arthang)

ارثنگ (Arthang)

تاریخ هنر (گزیدۀ 'گفتارها، یادداشت‎های پراکنده، مقاله و پژوهش‎ها)
ارثنگ (Arthang)

ارثنگ (Arthang)

تاریخ هنر (گزیدۀ 'گفتارها، یادداشت‎های پراکنده، مقاله و پژوهش‎ها)

به بهانۀ روز جهانی گردشگری؛ کاش موزۀ فرشچیان در سعدآباد ...

دیروز، روز جهانی گردشگری نام داشت و به این مناسبت، تمامی موزه‎ها و گالری‎های کشور که زیرنظر ادارۀ میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بود، بازدیدکنندگان را رایگان می‎پذیرفت. مجموعۀ کاخ موزۀ سعدآباد نیز در هوای دلچسب پاییزی که در آن بوستان، دلچسب‎تر نیز می‎شود و ریه‎های دودزده را جلا می‎دهد، افراد بسیاری را به سوی خود کشاند و شاید یکی از روزهای پررفت‎وآمدش را از سر گذراند. در این میان، موزۀ استاد محمود فرشچیان نیز با دری گشاده به هنردوستان خوشامد می‎گفت؛ اما ....

به یاد دارم، حدود ده سال پیش، برای نخستین بار در روزی برفی با همراهانی بسیار عزیز برای نخستین بار این موزه را دیدم. آن روزگاران، کمتر پرسش‎های امروز در ذهنم شکل می‎گرفت و شاید هم، مانند بسیاری از بازدیدکنندگان، تنها اینکه به مکانی با تشخص فرهنگی گام نهاده‎ام، برایم کافی می‎نمود. هرچه عرضه می‎شد مرا بس بود، مهم وقت گذاشتن برای موزه رفتن بود. آن هم موزۀ نگارگری و آن هم، هنرمندی چون استاد محمود فرشچیان؛ اما امروز باور دارم تشخص فرهنگی بایسته می‎کند هم به خود، در جایگاه بیننده و هم به استادی که به موزه‎اش پا گذاشته‎ام، جدی‎تر بی‎اندیشم. ازاین‎رو، این یادداشت شکل می‎گیرد. نه برای گله‎گذاری که بیشتر برای گفتن و بازگفتن تا شاید کارساز شود!
دربارۀ این نکته سخن نمی‎گویم که انتخاب این مکان برای برپایی موزۀ یکی از استادان معاصر و اثرگذار در نگارگری امروز ایران، بهترین انتخاب بوده است یا خیر؟ گرچه دوری مسافت نسبت به بیشتر نقاط تهران، سختی راه در ترافیک پایان‎ناپذیر این شهر و هزینه‎ها به‎ویژه برای دانشجویان هنرهای سنتی و هنردوستان از نکات منفی این انتخاب است، شاید برخی بگویند گزینش مکانی باصفا، بزرگ و شناسنامه‎دار اهمیت بیشتری داشته است. پس این بحث را وا می‎نهیم و برپایی موزه را در این مکان، بهترین انتخاب می‎پنداریم؛ اما آیا از بحث‎های دیگر نیز می‎توان درگذشت؟

هنگامی که به فضای بیرونی موزه گام می‎نهید، نخست گمان می‎کنید گزینش این بنا با حیاطی دل‎انگیز و حوضی دل‎ربا، گزینشی از سر ارادتی ویژه بوده است و به قول معروف، گُل بناهای قاجاری مجموعه را برای موزۀ فرشچیان برگزیده‎اند. البته این گمان دور از حقیقت نیست؛ اما ورود به فضای داخل، رأی شما را برمی‎گرداند.

نخست، نورپردازی است که تقریباً بررسی و مشاهدۀ دقیق آثار را ناممکن می‎سازد. با هر ترفندی که برابر اثر می‎ایستید، چلچراغ مرکزی را در بخشی از اثر می‎بینید. گاه می‎توانید با فاصله گرفتن یا کج ایستادن نسبت به اثر این مشکل را برطرف کنید؛ اما آنگاه دیگر از ریزپردازی‎های استادانه چیزی درک نمی‎کنید. با آنکه برای بیشتر آثار امکان نورپردازی ویژه فراهم شده است؛ تمامی نورافشان‎های اطراف اثر خاموش است و تنها نورافشان مرکزی سقف، پرتوافشانی می‎کند؛


دوم، می‎دانیم استاد فرشچیان موزه‎ای در آستان قدس مشهد نیز دارد که گویا بسیار کامل‎تر از موزۀ تهران است و بیشتر آثار ایشان در آنجا نگهداری می‎شود. اکنون پرسشی پیش می‎آید: هدف از بازگشایی موزۀ تهران چه بوده است؟

شاید برخی چون خودِ من (البته پیش از بازدید دیروز)، می‎اندیشند تهران، پایتخت است، هنرمندان بسیاری در آن زندگی می‎کنند، چندین دانشکده و حتی دانشگاه هنری دارد، کلاس‎های آزاد هنری در آن بیش از سایر شهرهاست، گالری‎دارها و مجموعه‎داران بسیاری در آن کار می‎کنند، سفرا و مقامات سایر کشورها در آن آمدوشد دارند و ... پس برای آشنایی، یادگیری، بررسی و ... شایسته است، امکان بازدید آثار نگارگران برجستۀ ایرانی در این شهر نیز فراهم باشد. می‎گویم یادگیری و هدفم تنها یادگیری دانشجویان و هنرجویان نیست؛ باور دارم گالری‎دارها نیز برای گرداندن فضای گالری‎ها و نمایش آثار می‎بایست از موزه‎های خوب! الهام گیرند. می‎گویم یادگیری و هدفم مردمی است که در فضای یک موزۀ خوب!، چیدمان، ترتیب، مستند سخن گفتن، دقت به داده‎ها، نورپردازی و ... را می‎آموزند و حتی ذوق هنری‎شان را جلا می‎دهند؛ یاد می‎گیرند نه برپایۀ انگاره‎های ذهنی، که بربنیان داده‎های کنار اثر، دربارۀ آن بیندیشند و داوری کنند؛ حتی آن هنگام که اثری بی‎عنوان است، نام هنرمند، تاریخ اثر و ... داده‎هایی در اختیارشان می‎گذارد که اندیشیدن را در فضای دانسته‎ها (و نه گمان‎ها) تمرین می‎کنند. پس برپایی موزۀ فرشچیان در تهران لازم به نظر می‎آید. از سوی دیگر، چون دو موزه در کشور به این هنرمند اختصاص یافته است، طبیعی است که همۀ آثار در یک موزه نمی‎تواند باشد. ازاین‎رو، گردانندگان موزۀ سعدآباد، برخی آثار استاد را با کیفیتی بسیار درخورتوجه، چاپ و در اندازۀ حقیقی میان آثار اصلی، جای‎گذاری کرده‎اند. این تصمیم به ظاهر درست، ایرادهایی چندان عمیق دارد که نمی‎توان به سادگی از آن گذشت:

                    1. در کنار هیچ‎یک از آثار کپی، اشاره‎ای به این موضوع نشده است که بیننده در همان نگاه نخست، اصل بودن یا نبودن اثری را که می‎نگرد، دریابد. چنانچه پرسشی پیش آید، به شما پاسخ داده خواهد شد وگرنه، مانند بسیاری از بازدیدکنندگان دیروز، آثار اصل پنداشته می‎شود، جالب اینجاست که سایت موزه نیز دادۀ بیشتر و دقیق‎تری در اختیار نمی‎نهد؛

                     2. هنگامی که میان آثار اصل، کپی برخی دیگر را می‎بینیم، آیا باید گمان کنیم این تصمیم، تأکیدی است بر اینکه موزۀ تهران به دلایل پیش‎گفته قصد دارد، تمامی آثار را عرضه کند زیرا گمان می‎رود بینندۀ صاحب‎نظر به این مکان راحت‎تر دسترسی دارد تا موزۀ مشهد؟ اگر چنین است، چرا تنها سه اثر، چاپ و آویخته شده است؟ آیا اختلاف آثار تهران و مشهد تنها همین سه اثر است؟

                    3. هیچ روشن نیست که بر چه اصولی این سه اثر از میان آثار گوناگون موزۀ آستان قدس برگزیده و چاپ شده و در تهران به نمایش درآمده است. چرا دیگر آثار به همین شیوه در این مجموعه جای ندارد؟ برای نمونه، یکی از آثار اخیر با نام معراج که اثری در خور توجه است، تصویری ندارد و این در حالی است که تصویر با کیفیت این اثر در فضای مجازی نیز در دسترس نیست. بنابراین بررسی دقیق برای هنرجویان و هنردوستان ناممکن است مگر اینکه هر بار برای دیدن این اثر به مشهد سفر کنند!

اکنون که صاحبانِ تصمیم، برآن شده‎اند تا در تهران نیز موزۀ فرشچیان داشته باشیم به همان دلایل پیش‎گفته، آیا نمی‎توان کپی با کیفیت تمامی آثار مشهد را در تهران نیز به نمایش درآوریم تا راه بررسی و یادگیری هموار شود؟ و اگر چنین شد آیا مقدور است در برچسب هر اثر تأکید کنیم: "اثر اصل نیست" تا بیننده بداند چه می‎بیند؟


سوم، اما یکی از مهم‎ترین نکاتی که هنگام بازدید از موزۀ فرشچیان در سعدآباد، شما را آزار می‎دهد، برداشت عجیب از "مسیر بازدید" است. در بسیاری از موزه‎ها، تابلویی را دیده‎ایم که روی آن نوشته شده است: "مسیر بازدید" و پیکانی نیز این مسیر را روشن می‎کند. برای نمونه در موزۀ ایران باستان، شما از پیشاتاریخ آغاز می‎کنید و به انتهای دورۀ ساسانی می‎رسید؛ یا در بخش موزۀ دورۀ اسلامی همین مجموعه، بازدیدتان را از سده‎های نخستین اسلامی (سکه‎ها، سفال‎ها و کاشی‎ها) آغاز می‎کنید و در مسیر تاریخ به سوی سده‎های بعد پیش می‎روید؛ در موزۀ رضا عباسی، پس از خرید بلیت، به شما می‎گویند از طبقۀ آخر (تمدن پیش از اسلام) شروع کنید و در هر سالن نیز، بخش‎های شیشه‎ای را با شماره‎گذاری چنان روشن کرده‎اند که شما می‎توانید با سیر تاریخی تولید آثار پیش روید؛ اما در موزۀ فرشچیان سعدآباد، "مسیر بازدید" جهت حرکت شماست تا از یک سوی بنا وارد و از سوی دیگر خارج شوید!!! گویی قصد این بوده است که بازدیدکنندگان به هم برخورد نکنند و همه به یک سو، بسیار منظم حرکت کنند.1 آثار بدون توجه به تاریخ تولید، برپایۀ نظمی درک‎ناشدنی، کنار هم آویخته شده است. در ورود به سالن اول، شما با یکی از جدیدترین آثار استاد آشنا می‎شوید؛ در حالیکه چندی بعد از آن، نخستین اثر ( 18 سالگی) او را می‎بینید. حرکت شما در "مسیر بازدید" هیچ کمکی به درک دگرگونی‎های فکری، سبکی، رنگی، تکنیکی و ... نخواهد کرد. در ابتدا دایم بازمی‎گردید تا مقایسه و نتیجه‎گیری‎تان را دربارۀ سیر دگرگونی‎های حرفه‎ای هنرمند تکمیل کنید؛ اما پس از چندی، خسته و دل‎زده، این بررسی را رها و تنها به بازدیدی سَرسَری و گرفتن سلفی با آثار اکتفا می‎کنید. "مسیر بازدید" به شما می‎گوید: «بینندۀ عزیز! اگر از این مسیر بروید، حرکت جمعی قشنگ‎تری خواهید داشت؛ و دیگر هیچ!»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. گفتنی است این شیوۀ تعیین "مسیر بازدید" به‎ویژه در بناهایی با پیچیدگی‎های بسیار اهمیت دارد که بیننده را به سوی بخش‎های گوناگون بنا راهنمایی می‎کند و امکان بازدید از تمامی فضاها را فراهم می‎سازد. در این ساختمان‎ها، درک پلان بنا، بازدید از بخش‎های گوناگون، آشنایی با تزیینات معماری داخلی و خارجی و ... اهمیت دارد. روشن است دربارۀ موزۀ فرشچیان، بازدید از ساختمان، هدف اصلی راهنمای مسیر و البته بازدیدکنندگان نیست؛ زیرا بخش‎هایی از این بنا که پیموده می‎شود، چند اتاق تودرتوست با معماری بسیار ساده.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد