ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مقالۀ «جایگاه نقاشی در سدههای میانی با نگاه به شالودۀ بازشماری دانشها و هنرها در تمدن اسلامی» در نشریه تاریخ علم دانشگاه تهران به زودی منتشر میشود.
نویسنده: مریم کشمیری (استادیار گروه نقاشی دانشگاه الزهرا)
انتشار آنلاین از ۲۱ اردیبهشتماه ۱۴۰۴
دستهبندی دانشها و هنرها در تمدن اسلامی با فارابی آغاز شد. هرچند فارابی در احصاءالعلوم، دانشها و هنرها را در پیوند با سرشاخههای اصلی شناسایی میکند، جاماندن نقاشی از دستهبندی، جایگاه آن را در تمدن اسلامی پرسشبرانگیز کرد. چرا نقاشی در دستهبندی دانشها و هنرها در تمدن اسلامی هرگز جایابی نشده بود؟ موانع جایابی نقاشی چه بود؟ شناخت جایگاه نقاشی، نیازمند بازیابی رشتۀ پیوند آن با شاخههای دانش و هنرها است. رویکرد فارابی به شعر، و نیز بررسی موانع دستهبندی شعر در میان دانشها و هنرها، سرآغاز جستجو دربارهی جایگاه نقاشی است. فارابی در نوشتارهای احصاءالعلوم، شعر را از دید همانندی با زبان، در شاخه زبان و در قوانین صناعت شاعران و کتابالشعر، شعر را از دید منطقی و محاکات، در ساختار منطقی بررسی کرد. پژوهش کنونی با تأکید بر همانندی شعر و نقاشی در پی بازیابی جایگاه نقاشی در نظام دستهبندی دانشها و هنرها است. این پژوهش بنیادی است و به روش تحلیل مفهومی با تأکید بر اندیشههای فارابی و دیدگاههای حکمای مسلمان پیش میرود. پژوهش بر این یافته درنگ میکند که نقاشی در هماهنگی با ارزشهای بنیادی تمدن اسلامی، توانست سه مایة اصلی برتری دانشها و هنرها را که اساس دستهبندی بود به دست آورد. نقاشی در همانندی با شعر، فضیلتهای برتر آرمانی و مذهبی، به بیانگری والاترین موضوعها راه برد؛ در پیوند با دانشهایی مانند هندسه، نورشناسی و کیمیا بر بنیانهای استوار ریخته شد، و با راه یافتن به درون دربارها، نقش تعلیمی خود را گسترش داد.این ویژگیها، به جایابی نقاشی در میان شاخههای دانشها و هنرها انجامید.
واژگان کلیدی
احصاءالعلوم، تمدن اسلامی، طبقهبندی علوم، محاکات، نقاشی
مقاله را در وبسایت نشریه در اینجا ببینید.
Maryam Keshmiri
Assistant Professor, Department of Painting, Faculty of Art, Alzahra University, Tehran, Iran
Abstract
The categorization of knowledge and arts in Islamic civilization began with Al-Farabi. Although Al-Farabi identifies the sciences and arts in relation to main branches in his book Iḥṣāʾ al-ʿUlūm, the exclusion of painting from this classification raises questions about its status in Islamic civilization. Why was painting never included in the categorization of knowledge and arts within Islamic civilization? What were the obstacles to its inclusion? Understanding the place of painting requires finding its connection to branches of knowledge and arts. Al-Farabi’s approach to poetry and his examination of the barriers to its classification initiate the exploration of painting's status. In his writings, such as Iḥṣāʾ al-ʿUlūm, he places poetry within the branch of language due to its similarity to language, and in his works Kitāb al-Ahkam al-Shuʿarā and Kitāb al-Shiʿr, he analyzes poetry logically and mimetically. This research, emphasizing the similarity between poetry and painting, seeks to understand the status of painting within the system of categorization of knowledge and arts. The study reveals that painting, in harmony with the fundamental values of Islamic civilization, achieved three main characteristics that distinguished knowledge and arts, which were the basis of Islamic classifications. Like poetry, painting reached the expression of the highest themes by considering ideal and religious virtues, relied on solid foundations linked to sciences such as geometry, optics, and alchemy, and expanded its educational role by penetrating the courts. These characteristics led to the proximity of painting to branches of knowledge and arts.
Key Words
Ihsa al-Ulum, Islamic Civilization, Classification of Sciences, Mimesis, Islamic Painting.
See article Here.