ارثنگ (Arthang)

ارثنگ (Arthang)

تاریخ هنر (گزیدۀ 'گفتارها، یادداشت‎های پراکنده، مقاله و پژوهش‎ها)
ارثنگ (Arthang)

ارثنگ (Arthang)

تاریخ هنر (گزیدۀ 'گفتارها، یادداشت‎های پراکنده، مقاله و پژوهش‎ها)

کهن‎ترین پیکرنگاشتۀ خواجه نصیرالدین طوسی؛ نقاشی ایرانی در سده‎های کهن، واقع‎نمایی یا خیال‎پردازی؟


از دیرباز همواره بر سر ماهیت نگارگری ایرانی حرف‎وسخن‎ها بوده است؛ فضای هندسی ناآشنای نگاره‎های ایرانی، رنگ‎های درخشان و پرجلای آن، الگوسازی چهره‎ها و شخصیت‎ها و ... سبب شد بسیاری هنرپژوهان ـ به‎ویژه شرق‎شناسان  ـ چنین تصور کنند که بی‎تردید نگارگران ایرانی در پی بازنمایی فضایی خیالی و دور از واقعیت این جهان بودند. تحلیل نگارگری ایرانی برپایۀ نگاه‎های صوفیانه و اشراقی حتی از چارچوب‎ها و  مبانی نگارگری ایرانی فراتر رفت و بررسی شخصیت تک‎تک هنرمندان را نیز دربرگرفت؛ ازاین‎رو، برای انسان امروز، جهان هنری ایران کهن، بیش از پیش رازآمیز و درک‎ناشدنی شد.

 اینکه هنرمند صوفی ایرانی در پی بازنمایی حقیقت این جهان نبوده و در پی سیروسلوک و طی طریق‎های عارفانه‎اش، حجاب از دیده کنار زده است و آنچه را دیگران نمی‎دیدند، بر پرده نشانده است؛ دریافتی بود که چند دهه، شرق‎شناسان و مخاطبان هنر را دربارۀ چیستی‎ها و چرایی‎های نگارگری ایرانی قانع کرد؛ به‎ویژه آنکه بحث بر سر ممنوعیت شمایل‎نگاری و بازنمود واقع‎نمایانۀ جهان در آموزه‎های اسلامی، این نگاه را پیشتیبانی می‎کرد.

اما به‎ویژه در دو دهۀ اخیر، باور به ممنوعیت دینی دچار تردید شد. پژوهشگران بسیاری برپایۀ مستندات نگاشته و بصری تاریخی نشان دادند با وجود مخالفت برخی با پرداخت‎های هنری، این ممنوعیت نمی‎توانست چنان فراگیر باشد که دست‎وپای هنر اسلامی و البته نگارگری ایرانی را ببندد. در کنار انبوه تزیینات کاخ‎های خلفای اسلامی که امتداد شیوۀ هنری پیشااسلامی را در سنت بازنمایی افراد نشان می‎داد، گزارش‎های تاریخی نیز تأکیدی دیگر بر توجه نقاشان قدیم به بازنمایی عین‎به‎عین چهرۀ افراد در حدود توانایی و ادراک هنری آن روزگار از رئالیسم بود؛ برای نمونه، شرحی که از توانایی چهره‎پردازی واقع‎نمایانۀ ابونصر، نقاش دربار سلطان یمین‎الدوله محمود در چهارمقالۀ نظامی عروضی آمده است (عروضی، ۱۳۲۸: ۱۱۸)؛ یا آنچه دربارۀ نقاشی‎ای از چهرۀ غلام مخصوص سلطان اویس جلایر گفته‎اند (بیانی؛ آمده در: آژند، ۱۳۸۹: ۱۶۰)؛ و نیز سخن واصفی دربارۀ توانایی‎های بهزاد در کشیدن چهرۀ افراد (امیر بابامحمود و امیر علیشیر نوایی)، حالات آن‎ها و مناظر پیرامونی‎شان (نگاه کنید به: واصفی، ۱۳۵۰: ۱۴۵ و ۱۴۹).

شوربختانه نمونه‎های این چهره‎پردازی‎ها در دست نیست که بتوان دربارۀ حقیقت واقع‎نمایی آن‎ها داوری کرد؛ حتی دربارۀ اندک نمونه‎های برجای‎مانده نیز این داوری به نتیجه نمی‎رسد، زیرا دربارۀ حقیقت ویژگی‎های چهرۀ این افراد، چندان نمی‎دانیم؛ نه توصیف دقیق نگاشته‎ای در دست است و نه نمونه‎ای که نقاشان رئالیستی، مانند یک قطعۀ عکس امروزی پرداخته باشند. تنها می‎توان گفت هنرمندان ایرانی در سده‎های گذشته، بی‎تردید سودای بازنمایی واقع‎نمایانه را به‎ویژه در تک‎نگاره‎های بزرگان داشتند و حتی برای اجرای چشم‎گیر آن می‎کوشیدند؛ اما اینکه چه اندازه در این خواسته توانا بودند و به حقیقتی عکس‎گونه نزدیک می‎شدند، نکتۀ نادانسته‎ای است که شاید هیچ‎گاه نتوان دربارۀ آن بی‎تردید سخن گفت.


آنچه در ادامه آمده است، یکی از کهن‎ترین نمونه‎های شمایل‎نگاری ایرانی است که برپایۀ متن نگاشته‎ای در کنار نگاره، بازنمایی پیکر خواجه نصیرالدین طوسی دانشمند برجستۀ دربار ایلخانی است. دو کتیبۀ بالا و پایین اثر به خط کوفی سفیدرنگ بر زمینۀ اسلیمی‎های سبز به سبک زرنگاری دورۀ ایلخانی بر زمینۀ زر است. شمایل خواجه نصیر در شمسه‎ای زرین در میانۀ اثر جای دارد. این نگاره، دربردارندۀ سه مهر و نگاشته‎هایی در پیرامون است. کارشناسان کتابخانه و موزۀ ملی ملک (مالک کنونی اثر)، روزبهان را نگارگر این نگاره و تاریخ پرداخت آن را ۶۷۲ ه.ق. می‎دانند.


برای جزییات تصویر نگاه کنید به سایت کتابخانه و موزۀ ملی ملک در اینجا.


کتابنامه:

ـ آژند، یعقوب (۱۳۸۹)، نگارگری ایران، دورۀ دو جلدی، تهران: انتشارات سمت.

ـ نظامی عروضی، احمدبن عمربن علی (۱۳۲۸)، چهار مقاله، تصحیح محمد قزوینی، به کوشش محمد معین، تهران: نشر ارمغان.

ـ واصفی، زین‎الدین محمود (۱۳۵۰)، بدایع‎الوقایع، ج ۲، تصحیح الکساندر بلدروف، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، چ ۲.





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد