ارثنگ (Arthang)

ارثنگ (Arthang)

تاریخ هنر (گزیدۀ 'گفتارها، یادداشت‎های پراکنده، مقاله و پژوهش‎ها)
ارثنگ (Arthang)

ارثنگ (Arthang)

تاریخ هنر (گزیدۀ 'گفتارها، یادداشت‎های پراکنده، مقاله و پژوهش‎ها)

نمادهای سنتی و عناصر مذهبی مردمی (عامیانه) در آثار پیشگامان نوسنت گرایی (جریان سقاخانه)

می‎توان عناصر مذهبی را که در آثار نوسنت‎گرایان ایرانی (پیشگامان جریان سقاخانه) دیده می‎شود، در دو گروه بررسی کرد: نخست، شکل‎هایی برخاسته از حکمت و عرفان اسلامی که بیشتر نمادین و مفهومی است؛ دوم، عناصر مذهبی مردمی که به‎ویژه از ساختار سقاخانه‎ها در محلات قدیمی، روایت رخدادهای کربلا، مراسم سوگواری آن و باورهایی چون توسل، نذر و ... سرچشمه گرفته است. گروه نخست را در پژوهشی جداگانه بررسی کردیم (نگاه کنید به: نشانه‎شناسی حکمی ـ اسلامی در آثار پیشگامان نوسنت‎گرایی، مریم کشمیری، نشریۀ نقش‎مایه، س 5، ش 15، تابستان 1392؛ این مقاله را اینجا بیابید). اکنون گروه دوم را بازبینی می‎کنیم (بررسی حاضر در همایش جایگاه هنر شیعی در تبیین مفاهیم و ارزش‎های اسلامی، فروردین 1394 ارائه شد).

    مهم‎ترین عناصر مذهبی عامیانه در آثار نوسنت‎گرایان ایرانی، به کارگیری اشکالی یادآورِ علم، بیرق، پنجه، دخیل بستن، قفل زدن، ضریح، شمع روشن کردن، ساختار معماری و تزیینات سقاخانه‎های ایرانی و ... است. بخشی از این آثار البته گاه دور از محتوای معنایی، برخاسته از نمادها و المان‎های روایت کربلاست. ازاین‎رو می‎توان گفت بیش از آنکه پای در سنت‎های اسلامی داشته باشد، برگرفته از باورهای شیعی است. همین نکته، مهم‎ترین تفاوت دو دسته‎ای است که پیش‎تر معرفی کردیم: المان‎های برخاسته از حکمت اسلامی و نمونه‎های متأثر از باورهای مردمی.
المان‎های برخاسته از حکمت اسلامی، برای بیشتر مسلمانان معنادار و درک‎شدنی است. تعابیری چون کثرت در عین وحدت یا وحدت در عین کثرت، تجلی الهی، طبقات عالم، انوار و فیضان الهی و مفاهیمی از این دست. رمزگشایی از آثاری که المان‎های این گروه را دربردارد، اندکی دشوارتر از گروه دوم است و بینندگانِ کمتری با آن به ذوق مشترک دست می‎یابند.
عناصر باورهای مردمی، برای ایرانیان، بازگشت معنایی و دیداری روشن‎تری دارد. ساختار معماری سقاخانه‎ها دربردارندۀ ضریح فلزی یا چوبی، سنت شمع روشن کردن، دخیل بستن و به‎ویژه قفل زدن، پنجه‎ها و دیگر نمادهای پیوسته با آب (یادآور حضرت عباس (ع) و دیگر شهدای کربلا) برای بینندۀ ایرانی، یادآوری‎های معنایی و دیداری دارد که رمزگشایی آثار و بازخوانی‎های گوناگون را در مجموعۀ این آثار سهل می‎کند. درکنار رمزهای دیداری و تداعی معانی، دیرینگی سقاخانه در محلات قدیمی، یادآوری تاریخی (نوستالژیک) را در بیننده برمی‎انگیزد. شکلی از مصرف تاریخی چنان که در تفسیر و نقد آثار پسامدرن به آن می‎پردازند. محوریت المان‎های دیداری برخاسته از سقاخانه‎ها چنان در این آثار پررنگ است که منتقدان، گویاترین نام را برای مجموعۀ این آثار در دوره‎های پیش، سقاخانه‌‎ای می‎دانستند. نامی که کم‎وبیش دربارۀ برخی آثار یا هنرمندان شنیده می‎شود.
پیشگامان نوسنت‎گرایی افزون‎بر عناصر دیداری سقاخانه‎ها، نگاهی بر نشانه‎های فراگیر در مراسم سوگواری دهۀ محرم نیز داشتند. علم‎ها و بخش‎هایی از آن، مهم‎ترین ارجاعات را دربردارد. در این میان، پرندگان و بداق‎ها را به تکرار در آثار نوسنت‎گرایان پیشگام می‎توان دید. در زیر نمونه‎هایی از این آثار آمده است.
تأثیرپذیری و ارائۀ المان‎های دیداری در آثار نوسنت‎گرایی از سطح گرته‎برداری صِرف تا نمادپردازی و مفهوم‎نگاری دیده می‎شود. برای نمونه در اثری با نام «مراسم 2» از ژازه طباطبایی، نقش علم، به‎گونه‎ای روشن تقلید شده است، اما «دست در دست» پرویز تناولی، لایه‎های معنایی و ارجاعات فراگیرتری را برای بینندۀ ایرانی فرامی‎آورد.


ژازه طباطبایی، مراسم 2


پرویز تناولی، پنجه و ضریح


ژازه طباطبایی، بخشی از اثری بی‎نام، ارجاعات در آثار طباطبایی، سرراست و روشن است.


پرویز تناولی، دست در دست، اثری با لایه‎های تداعی‎کنندگی متفاوت. برای نمونه، بیننده می‎تواند دست بزرگتر را که در مرکز آن ضریحی مقدس دیده می‎شود، نمادی از تقدسی بداند که می‎تواند به آن پناه بَرَد. در این نمونه، دست بزرگتر به‎ویژه حضرت عباس (ع) را برای بینندۀ شیعه یادآوری می‎کند. دست کوچکتر که در پشت دست بزرگ دیده می‎شود، تمنای انسان محتاج و البته فروتر (به سبب اندازه) به نماد تقدس شیعی است.


پرویز تناولی، سیمرغ (بینندۀ ایرانی و آشنا با پرندگان و مرغهای حقیقی یا نمادین بر علم‎ها می‎تواند سیمرغ تناولی را تجلی نفس متعالی انسانی بداند که ضریح سینه‎اش، واسطۀ برآورده شدن حاجات و دریافت فیض الهی است. از سوی دیگر قفلها بر این سینه، رازآلودگی و پردردی سینۀ انسان را یادآور می‎شود. سینه‎ای که محرم اسرار الهی است و خود، شنوندۀ محرمی جز خداوند ندارد.)


ژازه طباطبایی،  قربانی (بخشی از اثر)، چنانچه گفتیم ارجاعات ژازه بسیار روشن و بازسازی صحنه‎های مردمی است.


حسین زنده‎رودی، دست (بخشی از اثر)


ژازه طباطبایی، بخشی از اثر، برگرفته از نقش براق در علم‎ها و نگاره‎های ایرانی

تأثیرپذیری از عناصر مذهبی مردمی در آثار نسل‎های پسین نوسنت‎گرایان (پساسقاخانه‎ای) نیز همچنان با اهداف گوناگون (ایجاد لایه‎های معنایی متفاوت، مصرف‎گرایی تاریخی، بیان مفاهیم پیشین در بسترهای جدید، صورت‎گرایی محض و ...) پرکاربرد است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد