در این بخش، تصویرهای 37تا 54 ورقه و گلشاه آمده است. برای دیدن تصویرهای 1ـ18 به اینجا بروید؛ نیز تصویرهای 19ـ36 را اینجا ببینید (شمارۀ تصویرها، با شمارۀ نسخهنگارهها در کتاب اصلی یکسان نیست).
ادامه مطلب ...
در این بخش، تصویرهای 19 تا 36 ورقه و گلشاه آمده است. برای دیدن تصویرهای 1ـ18 به اینجا بروید (شمارۀ تصویرها، با شمارۀ نسخهنگارهها در کتاب اصلی یکسان نیست).
ادامه مطلب ...
ورقه و گلشاه، نسخهای مصور در کتابخانۀ توپقاپیسرای استانبول به شمارۀ hezine 841 ، به گمان برخی هنرپژوهان و نسخهشناسان، کهنترین نسخۀ مصور فارسی است که در وضعیت مطلوبی به دست ما رسیده است. کمتر کتاب یا پژوهشی را میتوان یافت که در بررسی تاریخ نقاشی و نسخهآرایی ایرانی، سخن را از ورقه و گلشاه آغاز نکرده باشد. با وجود اهمیت این شاهکار بیبدیل که بسیاری ویژگیهای هنر پیشامغولی ایران و فرارودی را بازتاب میدهد، و نیز با آنکه در سالهای اخیر بسیاری از مجموعههای معتبر جهانی (موزهها، کتابخانهها و مجموعههای شخصی) به انتشار آنلاین آثار همت گماردهاند، دسترسی به تصویرهای این کتاب ارزشمند با دشواری روبهروست. کتابخانه و موزۀ توپقاپیسرای (استانبول) که نسخه را در اختیار دارد، امکان دسترسی گسترده به این کتاب را برای هنرپژوهان فراهم نیاورده است. در جریان پیشبرد برخی بررسیها در ماههای اخیر ناگزیر از دستیابی به تصویرهای این کتاب بودم. برخی از آنها را از وبلاگها، سایتها و کتابهای گوناگون بهتدریج گرد آوردم و در این نوشتار همۀ آنچه در این مدت یافتم، با هنرپژوهان کشورم سهیم میشوم. به امید پژوهشهای درخشان.
ادامه مطلب ...
کتاب صور ملوک بنیساسان در ردیف خداینامههای پهلوی است که آن را تا سدههای نخست اسلامی، رونویسی میکردند و گاه به عربی برمیگرداندند. برخی نویسندگان دورۀ اسلامی به سنت تاریخنگاری مصور ساسانی اشاره کردهاند و برپایۀ سخن آنان، کتاب صور ملوک بنیساسان را یکی از این تاریخنگاریها میدانیم. حمزۀ اصفهانی در کتاب سنی ملوک الأرض و الأنبیا، شرح ریزبینانهای از نقاشیهای این کتاب ارائه میدهد. اصفهانی در فراز پایانی باب نخست، آنجا که به شهریاری ساسانی میپردازد، نامهای شهریاران و دو شهبانوی ساسانی را همراه با توصیف دقیق تنپوشهایشان میآورد. او برای توصیف جامهها، پنج واژه یا گروه واژگانی را برمیگزیند و تمامی شلوارها و پیراهنها را با همنشینی یکی از این پنجگانهها با رنگی ویژه (گاه بدون رنگ) بیان میکند: بِلَون؛ مُوَشَّح؛ وَشیِ بالذَّهب؛ وَشیِ مُدَنَّر؛ وَشیِ بِلَون.
این پژوهش بر دریافت صحیح این پنج گروه واژگانی برپایۀ شناخت ما از تاریخچۀ پارچههای دورۀ ساسانی متمرکز است.
ادامه مطلب ...
نسخهنگارۀ «مستی لاهوتی و ناسوتی»، یکی از چند نگارۀ دیوان حافظ سام میرزاست که سلطان محمد، هنرمند دورۀ صفوی، آن را بربنیان بیتی از دیوان او (گرفته ساغر عشرت فرشتۀ رحمت/ ز جرعه بر رخ حور و پری گلاب زده) پرداخته است. موزۀ هنری دانشگاه هاروارد (مجموعۀ هنری فاگ، شمارۀ ثبت 1988.460.2؛ اثر را اینجا ببینید) و موزۀ متروپولیتن (شمارۀ ثبت 1988.430؛ اثر را اینجا ببینید)، بهگونهای مشترک، مالکیت این اثر را در اختیار دارند (برگرفته از توضیحات اثر در سایت موزۀ دانشگاه هاروارد). پرسشهای بیپاسخی که در جریان تبیین موقعیتها و شخصیتهای بازنموده در این اثر پیش میآید، آن را در جایگاه یکی از بحثبرانگیزترین آثار تاریخ نگارگری ایران جای داده است. از جملۀ این شخصیتها، سه نوازندۀ سویۀ چپ نگاره با چهرهها و پوششی نامتعارف است. این پژوهش با واکاوی مستندات تاریخی و دیداری، و بررسی جایگاه اجتماعی نوازندگان عصر صفوی، به تبیین شخصیتهای بازگفته میپردازد.
نویسندگان: زهرا رهبرنیا، مریم کشمیری
نشریۀ کیمیای هنر، فرهنگستان هنر
سال ششم، شمارۀ 23، صفحات 85 تا 98
ادامه مطلب ...
شواهدی در دست است که نشان میدهد در روزگاران پیشین، در بسیاری از شهرهای ایران، قفلسازی رواج بسیار داشته است. در دوران قدیم، هنر قفلسازی همانند دیگر صنایع وابسته به فلزکاری از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و بهویژه در دوران اسلامی، در قالب شاخهای مستقل راه کمال پیموده است. در این دوران، قفلها در کنار ویژگی امنیتی خود، چیزهایی نمادین و حتی مذهبی بودند که در مراسم گوناگون کاربرد مییافتند. برای نمونه، دخیل بستن و قفل بستن را میتوان به یاد آورد (کسرایی، 1391). پیش از حملۀ مغول، شهرهای اصفهان، یزد، اردبیل، کرمانشاه، جهرم، همدان، بروجرد و ... از مهمترین مراکز قفلسازی ایران بود (ابراهیمی و یزدانپناه، 1387: 85). امروزه از میان شهرهای برشمرده، تنها برخی چون بروجرد همچنان به ساخت قفلهای قدیمی مشغولند. نیز از مهمترین مراکز قفلسازی سنتی میتوان به چالشتر (7 کیلومتری شهرکرد و کرند) اشاره کرد که در آن صنعت ساخت قفلهای قدیمی از رونق نسبی برخوردار است (کسرایی، 1391). در ادامه پس از آشنایی با گونههای قفلهای ایرانی، آنها را با توجه به تزیینات و نمودهای هنری بررسی خواهیم کرد.
در مجموعۀ والترز، قرآنی از سدۀ یازدهم هجری/ هفدهم میلادی به شمارۀ ثبت 569 نگهداری میشود. مانند بیشتر نسخههای در دست، متن اثر به خط نسخ است و البته در بخشهایی، قلم محقق و توقیع نیز دیده میشود. جلد و صحافی نسخه متعلق به دورههای بعد است. تذهیب این قرآن، به شیوۀ شناختۀ دورۀ صفوی و با برتری رنگهای آبی و زرین است. سرلوحسازیها از اصول این دورۀ پیروی کرده و تاجهای بلند، بر کتیبههای مستطیلی پهن جای گرفته است. آنچه در این نسخه، با نمونههای فراگیر این دوره و پس از آن تفاوت دارد، صفحۀ افتتاح یا فاتحه است. در ادامه بیشتر این تفاوت را بررسی خواهیم کرد. برای تورق کامل این نسخه به اینجا بروید.
تصویر 1) نخستین صفحۀ نسخه یا صفحۀ عنوان
دیروز، روز جهانی گردشگری نام داشت و به این مناسبت، تمامی موزهها و گالریهای کشور که زیرنظر ادارۀ میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بود، بازدیدکنندگان را رایگان میپذیرفت. مجموعۀ کاخ موزۀ سعدآباد نیز در هوای دلچسب پاییزی که در آن بوستان، دلچسبتر نیز میشود و ریههای دودزده را جلا میدهد، افراد بسیاری را به سوی خود کشاند و شاید یکی از روزهای پررفتوآمدش را از سر گذراند. در این میان، موزۀ استاد محمود فرشچیان نیز با دری گشاده به هنردوستان خوشامد میگفت؛ اما ....
چنانچه اهل بررسی منابع انگلیسیزبان باشید، چهبسا هنگام مطالعۀ متنهایی دربارۀ تاریخ هنر و صنایع اسلامی، به واژۀ Cenotaph برخوردهاید. جستجو در فرهنگها چندان کمکی به درک این واژه در متنهای هنر اسلامی نمیکند. cenotaph در متنهای فرهنگ و هنر اسلامی به صندوق مزار اشاره دارد. در ادامه این واژه را شرح خواهیم داد.
ادامه مطلب ...